قلب کوچیکت غم نبینه.

چکاوک روشنِ من آرزو می‌کنم خوشحال و رقصان باشی‌. باید بنویسم. باید کلمه هایی که توی مغزم وول می‌خورند رو تبدیل به نامه کنم و به آسمون بفرستم.شاید بعدش اروم گرفتم. قلبم درد می‌کنه.خیلی زیاد. انگار تمام اندوه‌ها و غم‌های دنیا قلب من رو احاطه کردند و قراره با دردش از پا درم بیارند.وقتی درد می‌گیره سرمو نگه می‌دارم بین دست هام و می‌خوام اشک ببارونم و خواهش کنم اروم بگیره.چکاوک نقره ای، تو وقتی قلبت به درد میاد چیکار می‌کنی؟ می‌تونی از نور ماه بنوشی تا قلبت اروم بگیره. صبح ها صدای آواز یه ستاره رو می‌شنوم؛ وقتی وسط کاج های پیر پشت پنجره کلاس آواز میخونی قلبم نور می‌گیره‌‌. تو یه ستاره‌ای که شب ها با نور نقره ای و گرمت وسط آسمون بهم امید میدی و روزها تبدیل به یه چکاوک نقره ای خوش صدا میشی و صدای آوازت فقط منو به وجد میاره. امروز در حالی که سر کلاس سرم رو روی صندلی گذاشته بودم و نزدیک بود اشک ها از توی چشمام بیوفتن روی دستم صدای یه آواز شنیدم، سرمو آوردم بالا و از پنجره دنبال تو گشتم.احتمالا توی دنیای روز هم مثل من نامرئی و تنهایی. یه قاصدک کوچولو و رنجور مثل من زیر نور پایین پنجره بود برش داشتم و فوتش کردم به سمت تو. از این روزها به جز قلب درد خبر های دیگه‌ای هم دارم. امروز برای گربه‌ای که چند روز پیش توی حیاط مدرسه پیدا کردیم و پاش آسیب دیده بود توی یه بطری شیشه ای شیر گرم بردم.اونقدر دنیا دور سرم میچرخید که من تسلیمش شده بودم و نتونستم برم اون گربه رو پیدا کنم.امیدوارم فردا ببینمش. ته حیاط یه مخفیگاه پیدا کردم! پله های قدیمی و پر از خاک های کهنه که به یه کتابخونه با کتاب های قدیمی می‌رسه.درش بسته ست. دیروز صبح رفتم از پله ها بالا رفتم و جلوی در کتابخونه چمباتمه زدم و درس خوندم.اونجا رو دوست دارم و وقتی اونجا نشسته بودم آرزو کردم ای کاش اینجا زندگی می‌کردم. به دور از آدم‌ها، پشت یه عالمه درخت و وسط یه عالمه کتاب‌. از آدم ها دور شدم.دوست دارم دور بمونم. چکاوک، راستشو بخوای اکثر اوقات از حرف زدن باهاشون پشیمون و ناراحت می‌شم. اونا فقط ناامید و غمزده‌م میکنن.یک شب از یه آدم ناآشنا اهنگ ستاره ای خواستم و اون بهم داد. این شب ها پلی‌ش می‌کنم و چشمامو میبندم و تصور می‌کنم که دارم پرواز می‌کنم و به طرف تو میام.باد خُنک شب به صورتم می‌خوره و من از بین نور ستاره های بزرگ و درخشان و سرمای نفسشون می‌گذرم و به یه ستاره کوچولو و طفلکی ته آسمون می‌رسم. اون تویی! بغلت می‌کنم‌ و قلبم به قلب گرمت میخوره اون وقت درد قلبم یادم میره و میخوام تا ابد تورو بغل کنم و اشک های تپل ببارونم. وقتی که غم هامون کمتر شد دست های سرد و بی پناهت رو می‌گیرم و با هم وسط ستاره‌ها می‌رقصیم‌.اینجا نت های موسیقی باشکوه ترین همراهی رو می‌کنه‌.انگار یه گروه نوازنده منو و ستاره‌م رو میبینن و برامون می‌نوازن‌.اینجا خوشحال و رها و شجاعم.من کم کم به سمت زمین دوست نداشتنی فرود میام و تو اونجا باز غمت میگیره.من باز درد قلبم برمیگرده و ما باز دور می‌شیم‌‌.الان اون لحظه ست‌.من دست به قلم می‌شم و برات کلمه های قلبمو می‌نویسم و می‌فرستم‌.
چکاوک من، این روزها دارم می‌فهمم داشتن یه ستاره شبیه خودِ آدم در دل آسمون چقدر دلگرم کننده ست‌. ستاره‌ای که روزها تبدیل به چکاوک نقره ای می‌شه و آواز هاش نور به قلبم می‌رسونن و باعث میشن درد و اندوه های قلبم از پا درم نیارن. وقتی نت های موسیقی به گوشم میخوره به دونه های اشک کوچیک تو فکر می‌کنم و دونه های اشک منم غلط میخوره زیر ماسکم یا می‌افته توی دستم پس غصه ت نگیره‌ و قلب کوچیکت غم نبینه‌.

۱۱ نظر
🖤مونیکا 🖤
۲۸ فروردين ۲۳:۳۴

سلام خوبین؟

 

قشنگ ئه

پاسخ :

سلام.ممنونم.

مچکرم.
سجاد ...
۲۹ فروردين ۰۰:۱۰

بجای همه چیز هایی که ندارید یه چکاوک رفیق و روشن دارید .

براتون قلبی آرام و مطمئن آرزو میکنم 🍃

پاسخ :

همین طوره:) 
خیلی ممنونم.
Has ti
۲۹ فروردين ۰۷:۳۷

چکاوک دوست داشتنی ما، همیشه روشن بمون :)

پاسخ :

 :))♡
Marcis March
۲۹ فروردين ۰۸:۰۸

من اینو پیوندش کنم؟

پاسخ :

البته^^
زری ...
۲۹ فروردين ۲۱:۱۲

اوکی متن سرکاری بود ؟ XD

پاسخ :

نه.چرا باید سرکاری باشه؟
🖤مونیکا 🖤
۲۹ فروردين ۲۱:۱۳

خواهش

 

آشنا شیم؟

پاسخ :

آمم، چطوری آشنا شیم؟:"
من روناهی ام.هفده سالمه.همین طوری؟

خوش امدین:)
زری ...
۲۹ فروردين ۲۱:۲۲

شوخی بوددد ;)

با توجه به پاسخ خصوصی گفتم XD

پاسخ :

اهان:)
خب باید بگم خوبم خوبم تا توضیح ندم دیگه:دی.
🖤مونیکا 🖤
۲۹ فروردين ۲۱:۲۲

نمیدونم هرجور راحتی خخخ

منم فهیمه ولی تو بیان منو با لقب آریانا میشناسن و 19 ک ی ماه بعد میشم 20

خوشوقتم روناهی جان^-^

 

مرسی ممنون عزیزم:")

پاسخ :

منم همین طور ^^3>
macho picho
۳۱ فروردين ۰۴:۰۴

سلام . نامه قشنگی بود .

من هم از اینکه دنیا اینقدر جای بدی شده و اکثریت مردم فقط به فکر کلاه گذاشتن سر همدیگه هستند و به حق دیگران تجاوز می کنند ، ناراحتم .

ولی به نظرم باید گشت تا بهترین دوست ها رو برای خودمون پیدا کنیم . من خودم هیچ دوست صمیمی ندارم . ولی چند تایی دوست معمولی دارم که بچه های خوبی هستند .

به نظرم ، کلا تنها موندن زیاد خوب نیست . به نظرم ،گاهی اوقات باید تنها بود و گاهی اوقات با دوستان ، وقت گذروند .

پاسخ :

سلام، ممنونم.

منم چند تا دوست دارم :) و بله درست میگین.
صفا
۲۴ ارديبهشت ۱۵:۴۲

سلام به درنای قشنگم. 

امروز یهویی گفتم حالا که میخوام وسط درس ها استراحت کنم بیام وبلاگ تو و و فاینالی دو سه تا از پست هات رو خوندم.

نامه هایی که به ستاره ی چکاوکی ت نوشته بودی و این یکی یه طور دیگه قلبم لمسش کرد، خیلی خیلی اصلا...

و قلب بهت *_*

 

احتمالا جوابی که اینجا بهم بدی رو نبینم، ولی بازم خواستم نظر بدم=)) 

همینا دیگه، نور آرزو میکنم برات ستاره ی قشنگ چنلم و درنای آسمونیم.🦋🌿

پاسخ :

سلام صفای مهربون من *----*
انقدررر خوشحال شدم کامنتت رو اینجا دیدم. ااا خیلی خوشحالم که خوشت اومد ^__^
قلب به خودت3>

قربان شمااا♡♡
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نمی‌تونم بگم دقیقا کی هستم‌. هنوز نفهمیدم. اما می‌دونم دلم می‌خواد یه ستاره واقعی یا کرم‌شب‌تابِ کوچولو باشم. از قصه‌ها، درناها و آسمون خوشم میاد. این‌جا از زندگی، ادبیات و غم می‌نویسم.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان