طلوع هفده سالگی

طلوع واقعا زیبا و بوسیدنیست. دیدن ستاره های درخشانی که محو می‌شوند و تاریکی شب که رو به روشنی طلوع پر می‌کشد و خورشیدی که آرام آرام از دامنه ی کوه ها میدرخشد. طلوع همچنان زیباست حتی اگر از بیماری و نخوابیدن نظاره گرش باشی. طلوع ۱۷ سالگی را نمی‌دانم امیدوارم آن هم زیبا باشد.
نشسته ام همان جایی که بیشتر پست های این وبلاگ را روبه روی خورشید، ماه، ستاره ها و ابرها، شب های تابستان و سوز و سرمای پاییز و زمستان نوشتم. یک ستاره ی درخشان رو به رویم میدرخشد. با خودم آرزو میکنم ای کاش ستاره ۱۷ سالگی ام باشد. همین قدر پر قدرت بدرخشد. تا ته تهش. یک آهنگی که چند روز پیش پیدا کردم و حس کردم تیکه ای از وجود و قلب من است توی گوشم می‌خواند. هر وقت میشنومش احساس زنده بودن میکنم .درست مثل ستاره ای که تا دم طلوع خورشید بی وقفه میدرخشد و از سیاهی شب خسته نمی‌شود.
پارسال نوشتم "امیدوارم ۱۶ مثل شکلات توی دهانم قرچ و قروچ کند و طعم های خوبش را بچشم. "
راستش، طعم های تلخش بیشتر بود.همیشه همین طور است. آن طور که ما آرزو میکنیم پیش نمی‌رود. ناراحت نیستم، زندگی همین است دیگر مگر نه؟
۱۶ سالگی، سال ترس، شکست، غم، تلاش برای زنده ماندن و فرار از آدم ها بود. تنها نکته زیبای مثبتش برای من "دوستی" بود. دوست داشته شدن را به یاد ندارم ولی طرد شدن هایش را چرا. ناامیدی هایش را هم. اما به هر حال ۱۶ سالی بود که آن شرلی خواندم، با ستاره ها و ابر ها دوست تر شدم و رویا ها و آرزوهای جدی تر کردم. به قول میکاسا با تمام وجود حس کردم " زندگی بی رحم است اما همچنان زیباست "
دارم طلوع ۱۷ سالگی ام را همین الان که ساعت ۶:۰۵ است و بیشتر آدم ها خوابند میبینم. جالب نیست؟ همین برای من باارزش است. هیچ تصوری از  ستاره ی جدید زندگی ندارم. نمی‌خواهم ازش خواهش کنم خوب باشد‌. خودم باید مثل همین ستاره ای که همچنان میدرخشد بدرخشم. قطعا صبح و خورشید را هم خواهم دید. فقط برایش مینویسم:
۱۷ برایم جادویی باش‌. جادویی برای من یعنی، بگذار با ستاره ها و ابر های بیشتری دوست شوم و ازشان عکس بگیرم‌. درخت ها را بغل کنم و ماه را بنوشم و جادویی خودم باشم. بیشتر با فروغ و آنی شرلی احساس درخشیدن کنم‌ و گربه های بیشتری را دوست بدارم. موسیقی های آبی بیشتری بشنوم و اجازه ندهم غم مرا در بر بگیرد.

+ چقدر دلم براتون تنگ شده بود. به خودم قول دادم با طلوع ۱۷ برمیگردم. سر قولم موندم و خوشحالم‌. به قول یه دوست عزیزی من نمیتونم جلوی جاری شدن کلمات رو بگیرم پس باید بنویسم حتی اگه آدما دوست نداشتنی باشن‌. کامنت های پست قبل رو در حالت های مختلف جواب دادم. وقتی اشک می‌ریختم و وقتی امیدوار به برگشتن بودم. از کامنت ها عکس میگیرم تا یادم بمونه یک گوشه ی دنیا آدمای مهربون زندگی میکنن و من مثل دنیای واقعی براشون یه آدم نامرئی نیستم‌. پست را هم حذف خواهم کرد و از شما هم کلی معذرت میخوام، امیدوارم منو ببخشین:)

تعداد قابل توجهی از پست ها رو پیش نویس و یا حذف کردم. اسم و قالب جدید بیشتر منه. قبلی من نبود. خیلی ادم‌بزرگانه و یک‌جوری بود. روناهی رو دلم نیومد عوض کنم چون فکر کردم روناهی هم منه بر خلاف اسم وبلاگ و قالب قبل.

 

 

- آهنگ جادویی من، برای انیمه maquia :when the Promised Flower blooms است.

۱۷ نظر
دامنِ گلدار
۲۰ بهمن ۰۷:۱۴

چقدر خوبه که طلوع کردی روناهی‌جان!‌ آسمونت پرستاره :)‌ تولدت هم مبارک!‌

پاسخ :

خیلی ممنونممم خانوم دامن گلدار:*
Nila ‌‌
۲۰ بهمن ۰۷:۳۱

نمیدونم چطور سر از وبت دراوردم :"

By the way, آغاز دوباره‌ت مبارک ^^

پاسخ :

خوش اومدی*-*

خیلی مرسی:)♡
ویــ ـانا
۲۰ بهمن ۰۸:۰۳

تولد تولد تولدت مباااارک😍😍

پاسخ :

مرسی، مرسی، مرسی:)♡
سما نویس
۲۰ بهمن ۰۸:۲۰

هفده سالگیت پر از حس خوب.

پاسخ :

خیلی ممنون و مچکرم💙
سُولْوِیْگ 🌻
۲۰ بهمن ۱۰:۵۸

چه قشنگه اینجا. اسم جدید هم خیلی بهت میاد! خیلی خوبه که برگشته‌ی. =)

امیدوارم ۱۷ سالگی همون چیزی باشه که آرزوش رو داری. اگر نمی‌شه دقیقا همون باشه، لااقل نزدیک‌ترین ورژن ممکن به سالِ رویایی‌ت.

و چه آهنگ زیبایی. :دی به نظر من همه‌چیز درمورد این انیمه جادویی‌ه.

پاسخ :

مرسی سولویگ♡ خداروشکرر:))) آخ ببخشید رفتم:(

مچکرمم از آرزوی زیبات:* 
بله به نظر منم همین طوره، همه چی اون انیمه جادوییه^^
-- 𝚂𝚎𝚕𝚎𝚗𝚎
۲۰ بهمن ۱۱:۰۳

با اینکه قالب قبلی خیلی بزرگونه بود موافقم چون فکر میکردم سنت بیشتر از 20 باشهxD

میتونم بپرسم چه رشته ای میخونی توی دبیرستان؟*-*

پاسخ :

اوه، اوه :" نه من فقط هفده سال پنج ساعتمه همش :((

بله چرا که نه، من یازدهمم و انسانی میخونم :))

اگه اشتباه نکنم اولین باره اینجا میبینمت، خوش اومدی:)♡
سَمَر ‌‌
۲۰ بهمن ۱۴:۳۶

خوشحالم که دوباره اینجایی.

هفده سالگیت پر از تجربه های خوب باشه3>

پاسخ :

منم‌ خوشحالمم*--*

اوه سپاسگزارم:))♡
یاس ارغوانی🌱
۲۰ بهمن ۱۴:۴۰

تولدت مبارک🤍

17سالگیت پر از تجربه های شیرین :*)

پاسخ :

ممنونم نرگس عزیزم💙

-- 𝚂𝚎𝚕𝚎𝚗𝚎
۲۰ بهمن ۱۵:۱۲

اوهوم اگر این پستو نمیزاشتی هیچ وقت نمیفهمیدمxD سمتیمشنیمشنمسمش منم دقیقا یازدهم انسانیم:")))

 

خیلی وقته دنبالت کردم ولی خب نشد که زود کامنت بدم:")

پاسخ :

خوشوقتم:))
.. میخک..
۲۰ بهمن ۱۵:۱۸

مریم هروقت منو میدید از شگفت‌انگیز بودن ۱۷ سالگی میگفت. همش میگفت طلایی‌ترین سال زندگیه و اله و بله و...

و به شدت رو مخم بود :/ من ۱۷ سالم بود و هیچ‌چیز شگفت‌انگیز و طلایی‌ای حس نمیکردم. ولی... با تمام حس‌های بدی که اون موقع داشتم الان دوستش دارم. الان میبینم که زمان خوبی بوده. و....

روناهی جانم خوشحالم که برگشتی

تولدت مبارک :`)

پاسخ :

مچکرم ازت الهه♡
منم ‌خوشحالم اینجا میبینمت:*)
هلن پراسپرو
۲۰ بهمن ۱۵:۵۳

مبارک باشه و خوش برگشتید :)))) 17 سالگیتون شاد جادویی و باد!

پاسخ :

ممنونممم هلن*-^♡
عینک ‌‌‌
۲۰ بهمن ۱۶:۴۵

داشتم فک می‌کردم که ببینم از هفده سالگی چیا یادم مونده؟ هر چی که بیشتر غرق اندیشه شدم، بیشتر چیزی یادم نیومد. حتی یادم نیست کلاس چندم بودم، صبح تا شب چی کار می‌کردم، چه آرزوهایی داشتم یا چیزای دیگه. خلاصه که شما هم زیاد جدّی نگیر هفده سالگی رو. خیلی زود می‌گذره و هیچی ازش به یادتون نمی‌مونه.

هفده سالگی‌تون پر از لبخند، تولّدتون مبارک ^_^

پاسخ :

خیلی خیلی ممنونم:*) چشم:))
Jesse Blueman
۲۰ بهمن ۱۶:۴۶

طلوعت هیفده سالگیت مبارکهههه

پاسخ :

مرسیی آقای بلومن^--^
Amir chaqamirza
۲۰ بهمن ۱۹:۵۳

سلام.سلام.سلام

همون آنی شرلی،کل شانزده سالگی رو با سختیاش ارزش داشت

واقعا چقدر خوبه صبح زود،تولدتو ببینی،خیلی خوبه،مثل هری پاتر که ساعت ۱۲ شب بیدار بود تا تولد یازده سالگیشو ببنیه

راستی تولدتانم مبارک،۱۳۰۰سال به این سال ها

این آهنگه خیلی بوداره😅❄

پاسخ :

سلااام. آره، البته هنوز کامل نشده و خوشحالم خیلی مونده :)
بله شگفت انگیزه D":

ممنونمم.
امم یعنی قبلا شنیدین؟:)
macho picho
۲۱ بهمن ۰۴:۲۷

طلوع 17 سالگیتون مبارک باشد . قالب جدید هم قشنگه .

پاسخ :

خیلی سپاسگزارم.
مرسی:))
چوی زینب دمدمی
۲۱ بهمن ۱۱:۲۷

خوش برگشتی عزیزممممم:))) چقد خوشحالم که دوباره میتونم کلماتتو بخونم^_^

تولدتم مبارک باشه😍💛💚

ببخشید دیگه بهتر از این بلد نیستم تبریک بگم😅

پاسخ :

مچکرممم*-^♡
خیلی هم قشنگ :(♡
Nobody -
۲۲ بهمن ۱۳:۴۶

واییی. TT سلامم! خوش برگشتی. این‌جا چقدر اکلیلی و زیبا شده.

هفده سالگیت هم مبارک. 3> امیدوارم بیشتر از حد انتظارت برات جادویی باشه. خوشحالم که دوباره ستاره‌ت رو می‌بینم.

پ.ن: من دارم آنی شرلی می‌خونم و با خوندن پستت این‌طوری شدم: ثممصمثمیصک. طوری که آنی منو جادو می‌کنه. >>>

پاسخ :

سلااام نوبادیی*--*
ممنونممم💙☁️
چه آرزوی قشنگی^^

ارهههیتقنقنثمث:""""
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نمی‌تونم بگم دقیقا کی هستم‌. هنوز نفهمیدم. اما می‌دونم دلم می‌خواد یه ستاره واقعی یا کرم‌شب‌تابِ کوچولو باشم. از قصه‌ها، درناها و آسمون خوشم میاد. این‌جا از زندگی، ادبیات و غم می‌نویسم.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان