چشم های آبی منتظرش کاش بخندند

چشم های منتظرش را به قاب عکس های توی طاقچه دوخته است. دستمال روی قاب های طاقچه میکشم و به او نگاه میکنم. اشک در چشم هایش حلقه زده. دست هایش میلرزد و نگاهش که میکنم دل من هم میلرزد. دلتنگی شاید برای من یک طعم دیگری دارد. یک حس نو و غریب است که تجربه میکنم. اما پدربزرگ منتظرم، مدت هاست دلتنگ است. سال هاست تنهاست. همیشه وقتی نگاه به ساعت قدیمی که روی دستش بسته می‌کند باز هم ساعت را از من می‌پرسد. چشم های آبی اش کم سو شده اند. دلم می‌خواهد وقتی می‌پرسد ساعت چند است ساعت را به او نگویم. دقیقه هایی که به انتظار پدرش، مادرش، همسرش و پسر جوانش را دلتنگ است نفهمد.
سه روز که از عید بگذرد تولد پدربزرگم است.
دلم میخواهد ان روز به او بگویم : « میدونی آقا جون دلتنگی های ما تمومی نداره از وقتی که به دنیا اومدیم تا زمانی که می‌میریم. آقا جون بخند! میدونی با خنده هات آدم هایی که دلمون براشون تنگ شده می‌خندن! »  اشک چشم های منتظرش را پاک کنم و از حضور مهربانش لذت ببرم.

حکایت من و پدربزرگ است...

دلم گرفته،
دلم عجیب گرفته است.
و هیچ چیز،
نه این دقایق خوشبو، که روی شاخه نارنج می‌شود خاموش،
نه این صداقت حرفی، که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست،
نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف
نمی‌رهاند.
و فکر می‌کنم
که این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد.

+ دلم میخواد از او بیشتر بنویسم. از او که امیدوارم روزی عکسش را که دیدم دلتنگی قلبم را پر نکند.

۶ نظر
sara
۲۵ اسفند ۲۲:۱۵


سایت خیلی خوبی دارید 
امیدوارم موفق باشید

پاسخ :

ممنونم:))
همچنین :) 
موتور برقی ۱۲۰۰a
۲۵ اسفند ۲۲:۴۵

عالی هستید

پاسخ :

لطف دارید :)

izumi ch
۲۵ اسفند ۲۳:۱۱

وای....بغضم گرفت...چطوریه که بعضی از نوشته ها اینقدر ملیحن؟؟

راستی فاطیما خانوم

ما وب نشریه رو زدیم

و خوسحال میشیم اگع شما هم از متنای قشنگتون بهمون بدی تا توی نشر اولمون بزاریمش💜

پاسخ :

:)))

اره آره دیدم. مبارکه D:
متن های ما قابل شما رو نداره :) 
پتاسیم هیدروکسید
۲۵ اسفند ۲۳:۲۶

موفق باشی

پاسخ :

سلامت باشید :) 
🍃. Narges
۲۶ اسفند ۱۸:۵۱

خیلی خوب بود مثل همیشه:) مخصوصا با این شعر سهراب

پاسخ :

خیلی لطف داری مثل همیشه :)))
شعر های سهراب عزیز منن *-*
فآطم ..
۲۸ اسفند ۲۲:۴۷

:( تو غمت بگیره ماهم غممون میگیره ها

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نمی‌تونم بگم دقیقا کی هستم‌. هنوز نفهمیدم. اما می‌دونم دلم می‌خواد یه ستاره واقعی یا کرم‌شب‌تابِ کوچولو باشم. از قصه‌ها، درناها و آسمون خوشم میاد. این‌جا از زندگی، ادبیات و غم می‌نویسم.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان